ناب آیتالله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوهی قضائیهی نظام جمهوری اسلامی ایران
با سلام. چندی پیش طی یک سخنرانی، به نحوهی برخورد خشن پلیس انگلستان با دانشجویان معترض به افزایش شهریهی دانشگاهها، کنایه زدید که: “در کشوری که مدعی حقوق بشر است، با درخواست معقول عدهای جوان دانشجو بهصورتی خشن برخورد و حقوق اولیهی این افراد نقض میشود.”
این سخن شما گرچه مبتدای درستی اختیار کرده، اما به منتهای نامربوطی منجر شده است. حاکمان انگلیس اگر مدعی حقوق بشرند، هرگز ادعای خدا و قرآن و پیامبر و ائمهی معصومین(ع) ندارند. در کشور اسلامی ما، اتفاقاتی رخ داده و میدهد که حظ بهرهمندی از آن را نمیچشید، مگر اینکه در متن آن قرار گیرید؛ نمیدانم آیا کسی سر عزیزانتان را در چاه مستراح فرو کرده است یا خیر؟ که اگر فرو کرده بود و شما و عزیزتان طعم ناگزیر تنفس و فرو بردن ماکولات موجود در کاسهی مستراح را چشیده بودید، ذرهای از مراتب آیتاللهی خود را متوجه اینسوی سرزمین قضایی کشورتان میفرمودید.
اما چرا سر ما را در مستراح سلول انفرادی فرو کرده اند؟ تا از ما اقراری بگیرند که بر حقانیت اعتراض ما خط بکشد و پایه های لرزان قدرت حاکمیت را مستحکم کند.
پیشنهاد میکنم هروقت جلوی آینه، به زلف مبارکتان شانه زدید و بر خود عطر افشاندید، به سرهای فروشدهی عدهای از زندانیان سیاسی کشورتان در مستراح سلولشان بیندیشید. نمیدانم آیا کسی به زیر گوش حضرت شما سیلی پی در پی نواخته است؟ و با کفش به سینه و پشت نازنین شما کوفته است؟ و با پا به صورت شما لگد زده است؟ و به میان ابروان و چشمان شما تف کرده است؟
با اطمینان میگویم اگر ذرهای از اینهمه درندهخویی [برخی از] ماموران وزارت اطلاعات خودمان را باور می کردید، عطای اعتراض به پلیس انگلستان را به لقایش میبخشیدید. نمیدانم آیا در ورطهی بیکسی و زیر بارش ضربات مشت و لگد، عدهای به همسر گرامی شما فحش رکیک و ناسزا گفتهاند؟ و دختران عفیف شما را به آغوش هرزگی پرتاب کردهاند؟ و مادر و خواهر و خویشاوندان پاکدامن شما را به لجن جنسی آلودهاند؟ بعید میدانم! اما عدهای از ماموران وزارت اطلاعات، که نقابی از سربازی امام زمان به صورت بستهاند، با ما این کردهاند.
پیشنهاد میکنم نه نامهی افشاگرانهی حمزه کرمی، و نه نامهی دردمندانهی عبدالله مومنی، که نامه ی حجتالاسلام دکتر منتظرقائم را به رهبرمان، مطالعه بفرمائید تا بدانید در فراسوی دستگاه پوک قضایی ما و شما، ماموران وزارت اطلاعات، با چه شیوهها و با چه الفاظی، لباس پیامبر را معنا میکنند، و حق مسلمانی و خانواده شهدا را بهجا میآورند، و کرامت انسانی را فهم میکنند.
پیشنهاد میکنم از این پس، هرگاه اراده فرمودید به زندان ابوغریب و گوانتانامو و رفتار خشن پلیس انگلستان بپردازید تا در سایهی این توسل طنز، بر جنایات جاری خود سرپوش گذارید، نگاهی به صورت خود در آینه، و نگاهی به صورت همسر و دختران و مادر و خواهران خود بیندازید تا بدانید پرتاب یک سخن سست به آنسوی مرزها، هرگز بساط لرزان حاکمیت ما را ترمیم نخواهد کرد.
بدینوسیله، من، محمد نوریزاد، زندانی شما در زندان اوین، نه به حوزهی رفتار هیولاگون عدهای از ماموران وزارت اطلاعات، که به ربودن نام سربازی امام زمان توسط اینان، اعتراض و شکایت دارم. اینان مرا زدهاند. و به ناموسم ناسزا گفتهاند. و اینهمه را من در متن پاسخ به پرسشهای یاوهی بازجویان خود، آورده و ثبت و ضبط کردهام. اگر ذرهای انصاف در قلهی بلند آیتاللهی خود سراغ دارید، به شکایت من، و به شکایت قربانیان خاموش وزارت اطلاعات رسیدگی فرمایید.
در پایان یادآور میشوم که؛ راز این که امام علی(ع) از ربوده شدن خلخال از پای آن زن یهودی آنچنان میگدازد، هیچ نیست الا تجسم این که حرامیان، خلخال از پای ناموس خودش ربودهاند. هرگاه جنایتی را که بر این مردم رفته است باور کردید، قطعا همانند علی(ع)برخواهد خروشید.
ریاست محترم قوهی قضائیهی نظام جمهوری اسلامی ایران
با سلام. چندی پیش طی یک سخنرانی، به نحوهی برخورد خشن پلیس انگلستان با دانشجویان معترض به افزایش شهریهی دانشگاهها، کنایه زدید که: “در کشوری که مدعی حقوق بشر است، با درخواست معقول عدهای جوان دانشجو بهصورتی خشن برخورد و حقوق اولیهی این افراد نقض میشود.”
این سخن شما گرچه مبتدای درستی اختیار کرده، اما به منتهای نامربوطی منجر شده است. حاکمان انگلیس اگر مدعی حقوق بشرند، هرگز ادعای خدا و قرآن و پیامبر و ائمهی معصومین(ع) ندارند. در کشور اسلامی ما، اتفاقاتی رخ داده و میدهد که حظ بهرهمندی از آن را نمیچشید، مگر اینکه در متن آن قرار گیرید؛ نمیدانم آیا کسی سر عزیزانتان را در چاه مستراح فرو کرده است یا خیر؟ که اگر فرو کرده بود و شما و عزیزتان طعم ناگزیر تنفس و فرو بردن ماکولات موجود در کاسهی مستراح را چشیده بودید، ذرهای از مراتب آیتاللهی خود را متوجه اینسوی سرزمین قضایی کشورتان میفرمودید.
اما چرا سر ما را در مستراح سلول انفرادی فرو کرده اند؟ تا از ما اقراری بگیرند که بر حقانیت اعتراض ما خط بکشد و پایه های لرزان قدرت حاکمیت را مستحکم کند.
پیشنهاد میکنم هروقت جلوی آینه، به زلف مبارکتان شانه زدید و بر خود عطر افشاندید، به سرهای فروشدهی عدهای از زندانیان سیاسی کشورتان در مستراح سلولشان بیندیشید. نمیدانم آیا کسی به زیر گوش حضرت شما سیلی پی در پی نواخته است؟ و با کفش به سینه و پشت نازنین شما کوفته است؟ و با پا به صورت شما لگد زده است؟ و به میان ابروان و چشمان شما تف کرده است؟
با اطمینان میگویم اگر ذرهای از اینهمه درندهخویی [برخی از] ماموران وزارت اطلاعات خودمان را باور می کردید، عطای اعتراض به پلیس انگلستان را به لقایش میبخشیدید. نمیدانم آیا در ورطهی بیکسی و زیر بارش ضربات مشت و لگد، عدهای به همسر گرامی شما فحش رکیک و ناسزا گفتهاند؟ و دختران عفیف شما را به آغوش هرزگی پرتاب کردهاند؟ و مادر و خواهر و خویشاوندان پاکدامن شما را به لجن جنسی آلودهاند؟ بعید میدانم! اما عدهای از ماموران وزارت اطلاعات، که نقابی از سربازی امام زمان به صورت بستهاند، با ما این کردهاند.
پیشنهاد میکنم نه نامهی افشاگرانهی حمزه کرمی، و نه نامهی دردمندانهی عبدالله مومنی، که نامه ی حجتالاسلام دکتر منتظرقائم را به رهبرمان، مطالعه بفرمائید تا بدانید در فراسوی دستگاه پوک قضایی ما و شما، ماموران وزارت اطلاعات، با چه شیوهها و با چه الفاظی، لباس پیامبر را معنا میکنند، و حق مسلمانی و خانواده شهدا را بهجا میآورند، و کرامت انسانی را فهم میکنند.
پیشنهاد میکنم از این پس، هرگاه اراده فرمودید به زندان ابوغریب و گوانتانامو و رفتار خشن پلیس انگلستان بپردازید تا در سایهی این توسل طنز، بر جنایات جاری خود سرپوش گذارید، نگاهی به صورت خود در آینه، و نگاهی به صورت همسر و دختران و مادر و خواهران خود بیندازید تا بدانید پرتاب یک سخن سست به آنسوی مرزها، هرگز بساط لرزان حاکمیت ما را ترمیم نخواهد کرد.
بدینوسیله، من، محمد نوریزاد، زندانی شما در زندان اوین، نه به حوزهی رفتار هیولاگون عدهای از ماموران وزارت اطلاعات، که به ربودن نام سربازی امام زمان توسط اینان، اعتراض و شکایت دارم. اینان مرا زدهاند. و به ناموسم ناسزا گفتهاند. و اینهمه را من در متن پاسخ به پرسشهای یاوهی بازجویان خود، آورده و ثبت و ضبط کردهام. اگر ذرهای انصاف در قلهی بلند آیتاللهی خود سراغ دارید، به شکایت من، و به شکایت قربانیان خاموش وزارت اطلاعات رسیدگی فرمایید.
در پایان یادآور میشوم که؛ راز این که امام علی(ع) از ربوده شدن خلخال از پای آن زن یهودی آنچنان میگدازد، هیچ نیست الا تجسم این که حرامیان، خلخال از پای ناموس خودش ربودهاند. هرگاه جنایتی را که بر این مردم رفته است باور کردید، قطعا همانند علی(ع)برخواهد خروشید.
بااحترام و ادب – محمد نوریزاد
0 نظرات:
ارسال یک نظر